مــــــــرســـــانــــا گـــــــــلــــــــــیمــــــــرســـــانــــا گـــــــــلــــــــــی، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره
مهرساممهرسام، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

خاطرات مرسانا و مهرسام در وب

نذری امسالمون(روز اربعین)

نذری امسالمون روز اربعین بود...اولین حضور مهرسام جونی در تدارک نذری...به نیت سلامتی مهرسام جون و مرسانا جون خدا قبول کنه ازمون ان شاالله الهی همیشه سالم وشاد باشین امید های زندگیم شما کلی کمک کردی وسیب زمینی ها میذاشتی ...
26 آذر 1395

سفرنامه قشم-PART 3

ماجون از روز چهارم سفر که قرار بود بریم درگهان حالت تهوع داشت ...صبحش با هم همگی رفتیم درگهان نیم ساعت بیشتر نگذشته بود که ماجون خیلی حالش بد شد و با مرسانا گلی ماشین گرفتن و برگشتن قشم ...شبش هم ماجون سرم وصل کرد ..فشارش بالا بود...خدا رو شکر بعد از سرم حالش بهتر شد..این تنها خاطره بد سفر شد این عکسم ماجون از شما گرفته وقتی از درگهان برگشتین قرار بود شما مراقب ماجون باشی اما خوابیدی نبینم حالت بد باشه مامان گلم...الهی همیشه سلامت باشی ...
19 آذر 1395

سفر نامه قشم-PART 2

یک روز رفتیم ساحل زیتون تا شما به قول خودت بری ماسه بازی کنی مهرسام در حال چرت اولین بار که پاهاش رو گذاشت تو آب دریا ..خوشش اومده بود پسر خاله وقتی کلاه آفتابی میزاره:نون بگیرم ،نفت بگیرم قبلا سفر هایی که به شمال و کیش داشتیم سوار قایق شده بودیم همراه مرسانا گلی..اما چون کوچولو بوده هیچی یادش نبود......
15 آذر 1395

سفر نامه قشم -PART 1

در تاریخ 22 مهر 95 سفر کوتاه اما شیرین و خاطره انگیزی به قشم داشتیم این دومین سفر هوایی مرسانا گلی و اولین سفر هوایی مهرسام جونی بود که دقیقا 4 ماه و سه روزش بود تو این سفر ماجون هم همسفرمون بود که با حضورش خیلی بیشتر سفر بهمون خوش گذشت...بابایی احمد چون کار داشت نشد همراه ما تو این سفر باشه صبح ساعت 7 پرواز داشتیم..مرسانا از چند روز قبلش چمدون خوشکلی رو که هدیه تولد ماجون بهش بود رو آماده کرد برای سفر صبحش با این که شب دیر خوابیده بود اما از ذوق سفر ساعت 5 بیدار شد واماده شد در کل خیلی خیلی سفر خاطره انگیزی بود...بیشتر به نفع بچه ها شد چون کلی لباس های خوشگل واسشون خریدیم ...
15 آذر 1395