مــــــــرســـــانــــا گـــــــــلــــــــــیمــــــــرســـــانــــا گـــــــــلــــــــــی، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره
مهرساممهرسام، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

خاطرات مرسانا و مهرسام در وب

عاشورا و تاسوعا 94

1394/8/5 22:27
1,282 بازدید
اشتراک گذاری

دخترم امسال محرم رو خیلی بیشتر حال وهواش رو حس میکردی ومدام سوال میپرسیدی در موردش و ما هم واست توضیح میدادیم ...

کاردستی مهدت

نزدیک خونمون بود اینجا با هم رفتیم وقتی دیدیشون میترسیدی ازشون ورضایت نمیدادی بری نزدیکشون

یک شب هم داشتیم میرفتیم با بابا مجید خونه بابا هوشنگ سر راه که دیدی چایی میدن گفتی وایستیم چایی بخوریم ...یه چایی نبات امام حسین هم نوش جان کردی

امسال تصمیم گرفتیم نذریه هر سالمون رو تو خونه درست کنیم با بابا مجید...از پنجشنبه تدارکاتش رو دادیم وصبح جمعه هم که شما خواب بودی مابقی کارها ...اینم دیگ عدس پلوی امسالمون ..ان شاالله که خدا قبول کنه ازمون

محرم 90 و اولین نذریمون

محرم 94 و چهارمین نذریمون

خدا رو شکر موقع پخت غذا خواب بودی و گر نه اذیت میکردی 

ظرف ها رو شما میدادی به من و بابا مجید واسه کشیدن غذا

امام حسین نگه دارت باشه عشقم

محرم 90

محرم 94

شب باید میرفتیم خونه بابا هوشنگ واسه نذریشون که آش رشته بود

اون تیپت تو حلقم که با کیفت رفته بودی آش رو هم میزدی

اینجا رفته بودی تو اتاق اومدم دیدم مثلا داری آرایش میکنی تو حال خودت بودی متوجه نشدی ازت عکس گرفتم

دختر عمه ها و پسر عمه جان

اینجا هم کلی کمک کردی و قاشق ها رو داخل ظرف ها  میذاشتی ..قربون اون دستای کوچولوت

یه ظرف کامل آش خوردی...

به همراه نیروانا جون ودانیال جون محرم 90

محرم 94

بعد از اونجا رفتیم با ماجون نیا که نذز اسپندی که هر سال دارم رو بدم ..شمع میخواستی روشن کنی

فردا صبحش یعنی روز عاشورا همگی رفتیم نزدیک حرم 

تعجب کرده بودی از اون جمعیت  وشور حسینی که بین همه بود

یه هد بند  وزنجیر بابا مجید واست خرید ...از وقتی زنجیر رو گرفتیم گفتی دیگه میخوام خودم راه برم و زنجیر بزنم

شام غریبان هم ماجون نذری داشت ...شمع هم دو تایی نذر داشتیم که رفتیم پخش کردیم

رضایت ندادی شمع ها رو بذاریم اونجا با خودت اوردی خونه

ماجون در حال روشن کردن شمع 

.: مــــــــرســـــانــــا گـــــــــلــــــــــی تا این لحظه ، 4 سال و 1 ماه و 25 روز سن دارد

پسندها (1)

نظرات (4)

مامان سمیرا
7 آبان 94 15:25
عزيزدلم قربونت برم امام حسين نگهدارت باشه خوشگلم مهساجون عزاداريتون قبول انشالله هرحى از خدا ميخواى بهت بده و خدا خانواده عزيزتو واست حفظ كنه عزيزم نذرتون قبول باشه انشالله هرسال كنار دختر نازت نذرتو بدى عزيزم
زهرا ق
8 آبان 94 23:53
سلام خوبی ؟ عزاداری هاتون قبول باشه . آخی چه کاردستی قشنگی چه شوری تو جمعیت بود برای عزاداری امام حسین (ع) .. اون آدما کاروان اسرا هستن ؟
مامان فریبا
9 آبان 94 18:30
امام حسین پشت و پناهت باشه مرسانا جون ,خیلی دوست دارم
مامان آرتین(الهه)
15 آبان 94 20:47
ایشالا حق همیشه پشت و پناهت باشه عزیز دلم