مــــــــرســـــانــــا گـــــــــلــــــــــیمــــــــرســـــانــــا گـــــــــلــــــــــی، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره
مهرساممهرسام، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

خاطرات مرسانا و مهرسام در وب

کلی عکس ازاین روزهای مرسانا گلی (تیر ماه 94)

1394/4/21 23:16
1,109 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پرنسس مامان

بازم نتونستم به قولم وفادار باشم در مورد به روز رسانی وبلاگت..این مدت مشغول روزه داری بودم و وقتی هم افطار میکردم بعدش سریالا شروع میشد وبعد هم درست کردن سحری  دوباره روز از نو روزی از نو

این ماه همیشه با تاخیر رفتم سر کار و اونجا هم چرت میزدم ...تا سحر یکسره بیدار بودم...خوشحالم که از فردا میتونم به موقع برم سرکار

تو این پست میخوام از این مدت واست بگم

از وقتی بابا هوشنگ باغ خریدن جمعه ها همیشه اونجاییم..در مسیر شاندیز یه جایی هست که این بره کوچولوها رو میفروشه ...شما هم با ذوق میگی بابا نگه دار ببینمشون

این نماد هم میدان شاندیزه..

یک روز هم سه تایی رفتیم شیشلیک ارم

فداییییی داری

وقتی هم که استخر قابل استفاده است خیلی مشتاقی بری تو استخر

امیدهای زندگی من ...عاشقتونمممم

عزیز دلم وسط هفته هم سه تایی میریم واسه رسیدگی وآبیاری باغ...همیشه کمکمون میکنی

قربون اون گیست...

توی مسیر این نماد چوپان همراه با گوسفنداش هم هست..هر موقع رد میشدیم شما میگفتی میخوام با ببع بعی ها عکس بگیرم ..

بالاخره بعد از مدت ها قسمت شد به خواستت برسی..قربون اون ژستات برم

آفتاب شدید بود ..غر میزدی مامان چرا عینکم رو واسم نیاوردی..بابا مجید هم عینکش رو داد به شما تا استفاده کنی

یه شب هم بعد از افطار تصمیم گرفتیم با ماجون وبابایی احمد بریم پارک ملت واسه پیاده روی...

نفس مامان که دوست داری همیشه کمک کنی...اینجا داری روفرشی رو میاری واسمون

یه روز هم به اصرار شما ساعت 11:30 شب رفتیم کلوپ پاندا...

نیم ساعت مونده بود که تعطیل شه...

واسه همین نرسیدیم به بقیه بازی ها...

دیوار مکعبی درست میکردیم وشما باید خرابش میکردی

عاشق خرمن موهاتم....هزار ماشاالله

یه شب هم با ماجونینا رفتیم پارک ...

این گربه های خونگی مال خونه ماجون هستن ..ای جانم 6 تا بچه داره ..بابایی حسابی بهشون میرسه

وقتی میای خونه ماجون میگی بابایی بریم به گربه ها غذا بدیم..


عکس یهویی از بازی مرسانا گلی

.: مــــــــرســـــانــــا گـــــــــلــــــــــی تا این لحظه ، 3 سال و 10 ماه و 17 روز سن دارد :.

پسندها (1)

نظرات (9)

زهرا
29 تیر 94 0:59
قربونت برم خاله چقددلم واست تنگشده بود خشگل من.مهسا نازترشدی ماه رمضون ساخته بهت
maryam.k
30 تیر 94 14:07
به به سلام چشممون به جمال مادر و دخمل زیبا روشن شد خوبین.الهی همیشه به گردش و شادی باشین.دلمون براتون انگیت.میبوسمتون.
زهرا ق
30 تیر 94 16:48
سلام آخی چطوری به استخر نگاه می کنه ..انگار که می خواد همین الان بره توش . اما من خودم میونه ای با استخر ندارم اصلا . نماد میدون شاندیز چه نمکیه آخی بره ..خیلی بانمکه
سمیرا مامان اهورا
1 مرداد 94 13:22
اى جان چه پست خوب و زيبايى بود هميشه شاد باشين انشالله خدا خانواده زيبا و مهربوتونو حفظ كنه قربونت برم مرساناى من مات و مبهوت موهاى قشنگتم من ماشالله هزار ماشالله مهساجون نماز و روزت قبول باشه عزيزم اسپند دود كن مامان مهربون واسه دختر خوشگلمون اين پست خيلى قشنگ بود هميشه كنار هم از روزهايى كه ميگذره استفاده كنيد و لذت ببريد از چشم بد دور باشين انشالله
رویا
2 مرداد 94 0:55
انشالا همیشه به خوشی باغ زیبایی هست خصوصا آفتابگردون ها و در کنار خانواده بودن نعمته
مهلا
5 مرداد 94 16:44
وایییییییییییییییی خدا موهاشو نگاه . خیلی بلند و خوشگل شده موج داره پایینش . ماشا.. چقد بزرگ و خانمممممم شده هزار ماشا...
صفیه
10 مرداد 94 19:04
سلام مهسا و مرسانا جون ناز و خوشگل خیلی دلم واست تنگ شده امیدوارم همیشه شاد و سلامت و در کنار هم باشید
صفیه
10 مرداد 94 19:07
سلام مهساحون و مرسانا جون ناز و خوشگل خیلی دلم واست تنگ شده امیدوارم همیشه شاد و تندرست در کنار هم باشید
مامان آرتین(الهه)
18 مرداد 94 0:17
مرسانا جون دلم کلی واست تنگ شده بود. منم مثل مامان مهسا عشششق موهاتم