خاطره ای از جام جهانی 2014
عزیزدل مامان بالاخره قسمت شد وتونستم گذری بزنم به وبلاگت ....شرمندتم دخترم یه مدت آپ کردن از حوصله ام خارجه نمی دونم چرا ...شاید چون اتفاق خاصی نیفتاده تا برات به ثبت برسونم ...
الان که دارم برات مینویسم از دیشب خونه ماجون هستی ...منم از فرصت استفاده کردم برات بیام بنویسم ...امروز روز 21 ماه رمضونه ...و منم روزه ام
تا هفته پیش خبر داغ روز، مسابقات جام جهانی فوتبال 2014بود که در برزیل برگزار شد....که متاسفانه ایران از رسیدن به مراحل بالاتر جاموند ...
جونم برات بگه سر بازی آلمان وبرزیل بابا مجید وبابایی احمد شرط بندی کردن ...سر افطاری بیرون شهر ....بابا مجید میگفت برزیل میبره اما بابایی میگفت آلمان
ساعت 12:30 بازی شروع شد ...تو بیست و پنج دقیقه اول آلمان 5 تا گل به برزیل زد....قیافه بابا مجید خیلی خیلی دیدنی بود ....بابایی هم برای هر گل زنگ میزد به بابا مجید و کرکری میخوند ....من که فقط میخندیدممممم خلاصه نتیجه بازی 7 -1 به نفع آلمان تمام شد وبابا مجید شرط رو باخت ...
چند روز پیش شرطش رو داد ....همگی رفتیم طرقبه به صرف افطاری....خیلی خوش گذشت ...
شما هم کلی شیطونی کردی
راستی ماجون وبابا مجید هم سر بازی آرژانتین وآلمان شرط بستن که نتیجه بازی شد یک هیچ به نفع آلمان ...و این دفعه ماجون که طرفدار آرژانتین بود باخت ...شرط سر بستنی بود که هر موقع رفتیم عکس ها ش رو میزارم ...
عاشق این عسکستونم ...
مثل همیشه دوست پیدا کردی...
مــــــــرســـــانــــا گـــــــــلــــــــــی تا این لحظه ، 2 سال و 10 ماه و 16 روز سن دارد :.