مــــــــرســـــانــــا گـــــــــلــــــــــیمــــــــرســـــانــــا گـــــــــلــــــــــی، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره
مهرساممهرسام، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

خاطرات مرسانا و مهرسام در وب

ورود یک فرشته (ده روز اول)

1395/5/28 20:35
440 بازدید
اشتراک گذاری

خداوندا ازت ممنونم که با هدیه یه فرشته پاک اونم در بهترین شرایط یکبار دیگه قدرتت رو به رخم کشیدی و بهم ثابت کردی که دوستم داری

خدایا ازت ممنونم که با هدیه زیبات به ما گوشزد کردی که قدر نعمتهائی رو که بهمون دادی رو بیشتر بدونیم و شکرگزارت باشیم

خدایا بالاترین پناه و پشتیبان مائی ازت می خوام که مراقب خانواده چهار نفرمون باشی و مثل همیشه هیچ وقت هیچ وقت تنهامون نذاری و اشتباهاتمون رو بهمون گوشزد کنی

ازت می خوام کمکمون کنی و بهمون قدرت و توانائی روحی و جسمی بدی تا این دو فرشته رو به بهترین نحو بزرگ کنیم

خدایا ازت می خوام توی این مسوولیت بزرگ و مهم پدر و مادر شدن بهمون کمک کنی و مثل همیشه تنهامون نگذاری تا امانت دار خوبی باشیم

خدایا ازت می خوام از روزی که اراده کردی برای خلقش تا ابد که دیگه شاید اثری از ما در این کره خاکی نباشه پشتیبانشون باشی و بهشون ایمان قلبی و اعتقاد عمیق، انسانیت و اخلاق خوب، عمر طولانی همراه با سعادت و سلامت و عشق و شادی هدیه کنی

خدایا ازت می خوام نعمت و برکتت رو همیشه و در همه حال نصیب ما کنی تا بهترین شرایط رو برای رشد و پیشرفتشون فراهم کنیم و امیدی جز این ازت ندارم

و از همه مهمتر ازت می خوام بهمون روحیه ای قوی بدی تا به موجود پاک و معصومی که نصیبمون کردی فقط از خوبی ها و زیبائی ها بگیم و دنیاش رو سرشار از عشق حقیقی و شادی بی پایان کنیم

مهرسام جون در تاریخ 19 خرداد 95 همزمان با 2 رمضان ساعت 11 صبح زمینی شد وبا ورودش دل ما رو شاد کرد

مهرسام جون یک ساعت بعد از تولد

اولین باری که بابا مجید بغلت کرد

اولین دیدار مرسانا گلی با خان داداشش

هدیه هایی که فرشته های مهربون دادن به مهرسام  کوچولو که روز تولدش واسه خواهر جونش بیاره

مامانی عزیزممممم و سومین نتیجشون

کادو فوق العاده زیبای بابا مجید...

اولین بار که به شکم خوابوندمت

اولین باری که خواهر جون داداشش رو بغل کرد

مامان گلم که این مدت خیلی زحمت کشید برام...دستات رو میبوسم عزیز دل

اون شب بیمارستان ماجون پیشمون خوابید ..نصفه شب بیدار بودی وساکت ..دورو برت رو نگاه میکردی

اولین روزی که امدی خونه فرشته کوچولو

به دلیل ناسازگاری خون من ومهرسام که گروه خونیش A مثبته و من O منفی ،زردیش از روز دوم بالا رفت و بیلی روبین خونش به 19 رسید که اگر بستری نمیشد نیاز به تعویض خون میشد..مهرسام هشت روز بخش NICU بیمارستان امام رضا جهت انجام فتومتر بستری شد و این هشت روز منم کنارش بودم

پسملی داخل دستگاه فتومتر

ای جونم که هر روز این چشم بند رو میزدم ومیزاشتمت داخل دستگاه

این مدت جهت انجام آزمایش وتزریق دارو کلی اذیت شدی عزیز ذلم

و این تصویری که هشت روز تمام هر روز واسم تکرار میشد..

قربون دستات برم که سوراخ سوراخ کردن

بلافاصله بعد از بیمارستان که ترخیص شدی نذر داشتم ببرمت پابوس امام رضا

اولین بار که رفتی حرم ده روزت بود

مهرسام جون رو وقتی از بیمارستان اومد عقیقه اش کردیم..الهی همیشه از چشم بد وهر گونه بلا به دور باشه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)