عضو جدید خانواده
پلک جهان می پرید
دلش گواهی میداد
اتفاقی می افتد
و
فرشته ای از آسمان فرود آمد
بالاخره انتظار ها به پایان رسید و فرشته کوچولو خاله ملیکا در تاریخ 5/3/93 ساعت 12:30 دقیقه زمینی شد...
آوین عزیزم خوش اومدی..
لحظه ای که برای اولین بار آوین جون رو دیدی و بغلش کردی
خیلی مواظبش بودی و پتوش رو مرتب میکردی تا یه موقع سرما نخوره
بعد رفتی سراغ ساکش و شروع کردی به جمع کردن لباس هاش
قربونت بره خاله
همش میخواستی بوسش کنی میگفتم مامان دستش رو باید بوس کنی میگفتی نه میخوام صورتش رو ببوسم
اینجا از دیدن دست های کوچولوش تعجب کرده بودی
هفته پیش مرتب به آوین جون سر میزدیم ...اینجا هم 3 روزگی فرشته کوچولو هستش
وای یه لحظه غفلت کردیم دیدیم میخوای بهش شیر بدی ....بمیرم برای عروسک
مرسانا ودایی طاها
باز هم با دیدن پاهای کوچولوش ذوق کردی
عزیزمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
چقدر آروم خوابیدی گل من.انشاءاله همیشه در آرامش باشی و بی دغدغه زندگی کنی
من وبابا مجید به یاد قدیم ها...
مامانی وبابایی در کنار دومین نتیجه
شام به افتخار ورود آوین عزیزم
ملیکا جون و امیر آقا
تولد نازنین ترین و اهورایی ترین ارمغان زندگیتان را تبریک میگویم.. بهترین آرزوها رو برای شما و آوین جون دارم
قدم نو رسیده مبارک