شیرین کاری های شیرین عسلم در 22 ماهگی
عزیز مامان فدات بشم ...عاشق همه شیرین کاریها وشیرین زبونیاتم....امروز میخوام برات بگم که:
- هر جایی وارد میشیم یا کسی رو تو مغازه ای میبینی میگی شلام....قربون اون شلام گفتنت که با گفتنش خیلی ها چذبت میشن وشروع به حرف زدن میکنن باهات
-وقتی هم میخوایم خداحافظی کنیم میگی بابای حتی با فروشنده ها
- بعضی صبح ها بیدار مبشی ومیری تو اتاق وحال دنبال من میگردی ومیگی مهشاد مهشاد...وقتی میبینی من نیستم بغض میکنی اگر همون موقع بابا مچید بغلت کنه شروع به گریه میکنی برای همین هم بابا مجید خودش رو به خواب میزنه وشما هم خودت میای میخوابی و در حالی که خوابی میری مهد
- چون مهدت نزدیک خونست اغلب اوقات از کنارش رد میشیم وشما با دیدن مهد کودکت شروع به جیغ زدن میکنی ومیگی شــــــــــــــــلام شــــــــــــلام
- وقتی کسی بخواد بغلت کنه که شما دوسش نداری بهش میگی نتُن نتُن بُلُ یعنی نکن برو
- عصر ها که از خواب پا میشی بلافاصله میگی به به میخوام ...اگر گوشت برات خوابونده باشم با دیدن اونها میگی دوشت دوشت میخوام
- اگر از کنار پارک رد بشیم میگی پارت پارت حیاط حیاط
- کامل محله های مامان فری ومامان جون رو میشناسی وتا نزدیک کوچشون میشیم میگی بابایی یا میگی عمه نانا
- عاشق گربه ها هستی
- وقتی میخوام عوضت کنم فوری میری پوشک میاری وبه من میدی میگی پوشَت بعدشم زیر سرت بالشت میذاری و دراز میکشی تا عوضت کنم
- وقت هایی که از بازی کزدن با عروسکت خسته میشی دست من یا بابا مجید رو میگیری ومیبری تو اتاقت و میگی باژی باژی...
- چیزی رو که نمیخوای میگی نَمیخوام
- وقتی میخوای با کسی تلفنی حرف بزنی تا گوشی رو دستت میگیری میگی شلام
- کامل حرف های ما رو میفهمی مثلا در مورد رفتن به جایی با بابا مجید حرف میزنیم فوزی میگی بِ بِ یعنی بریم
- وقتی صدات میکنیم و میگیم مرسانا هر جا باشی ومشغول هر کاری باشی میگی بَلَـــــــــــــــــــــه
-بعضی موقع ها که خوابت میاد میگی مامان لالا دارم ... پتو میخوام ....
منم میرم برات رختخوابت رو میارم، میذارم رو پاهام تا خوابت ببره
- با اینکه میگی پتو اما وقتی خوابت میبره همش پتو رو پس میزنی ومن نگرانم که سرما بخوری زیر کولر
- وقتی تلویزیون سریالی رو پخش میکنه که بازیگره رو تخت بیمارستانه مدام میگی اوف شده ...اوف شده
- وقتی از مهد میایم تا من بخوام در رو باز کنم رویله ها میشینی و میگی آشِیش یعنی آخِیش کلا وقتی لباس راحتی تنت میکنم یا موهات موقع خواب باز میکنم یا وقتی میشینی میگی آشِیش
- به دلستر ،چایی، دوغ ،بستنی ،بلال ،درت مکزیکی، نون وپنیر ،گوشت ،نودل و تنقلات علاقه داری وهیچ جوره ازشون نمیگذری
- به من میگی مامان بعضی اوقات هم مهشاد اما به بابا میگی مجید هر چی باهات تمرین میکنم بگی مجید جون یا بابا مجید اما بی فایده است
- میگم خوشگل مامان کی بوده؟ میگی من من من وبا دستت میزنی رو سینه ات واین کار یا جمله های عشق مامان کی بوده ؟نفس مامان کی بوده؟ امید مامان کی بوده؟ تکرار میشه...-(اخ که چقدر تو شیرینی دخمل)
- وقتی نشستم کارم که داشته باشی میگی پاشوت پاشوت
- چیزی که میفته رو زمین میگی اُتاد اُتاد
- به آشغال میگی آخال مثلا وقتی بستنی یا به قول خودت بَسدَسی میخوری کاغذ کیم رو میگی آخال و میری میندازی تو سطل آشغال
- به داغ میگی داخ...مثلا چایی که داغ باشه میگی دایی داخه
- وقتی دری بسته است ومیخوای بازش کنی میگی باش کن
- وقتی میخوای لباست رو در بیاریم یا کفش هات رو میگی دَی دَی
-به آدامس میگی آناس
- توی ماشین نمیدونم چرا بعضی اهنگ ها رو دوست نداری ومیگی نَمیخوام اما بعضی آهنگها مثلاً مجنون معین رو که وقتی تمام میشه میگی میخوام
- چیزی رو که نمیدونی چیه سوال میکنی ومیگی :این شیه؟
- جدیدا چایی شیرین ودوغ رو تو شیشه شیر میخوری...به دوغ میگی دوش
- به الله اکبر میگی اَم اَتَر
- موقعی که از جلوی بیلبوردهایی که عکس کارتونی داره مثل تبلیغ چی توز رد میشیم یا صدای هواپیما میشنوی شروع میکنی به بای بای کردن ....
- به لاک میگی لات .وقتی لاک میبینی میگی لات بژن
- تا تبلیغ های کانال جم شروع میشه و نوبت به پنیر پالود میرسه میگی پنیل پـــــــــــــالــــــــــــود
- وقتی کار خوبی انجام میدی خودت میگی آوَرین
- به هر آقایی که می بینی میگی عمو و به هر خانم میگی آله
- از یک تا 8 میتونی بشماری
یک روز که میخواستیم بریم خونه مامانی خودت رفتی این تل زدی وگردنبند ودست بندت رو دستت کردی
شب های قدر من وبابا مجید تو خونه از تلویزیون مراسم شب قدر رو دنبال میکردیم که شما هم مشغول بازی بودی
قربون اون خندت بشم که با دنیا عوض نمی کنم
اینجا رفته بودی رو کالسکه نی نیت نشسته بودی وخودت خندت گرفته بود
این صندلی رو شکسته بودی که بابا مجید زحمت درست کردنش رو کشید
همیشه دنبال یک پارچه یا روسری هستی که نی نیت رو باهاش بخوابونی
نرگس جون (مربیت) هر روز موهات رو برات میبنده تو مهد کودک ...یک روز هم این مدلی بود که خیلی خوشگل بود... بعضی اوقات زحمت میکشه وگل سر میخره برات ...
توی ماشین که میشینی میخوای بری بغل بابا مجید وبه قول خودت بو بزنی
اینجا اویزون شده بودی وتاب تاب میخوندی
این مدل موت رو خیلی دوست دارم ....
ااینجا افطاری دعوت بودیم .با دانیال جون (پسر عمه) خیلی جوری و گفتم مرسانا یه ژست بگیر که این مدلی شدی
بعدش رفتیم به مناسبت 23 ماهگیت برات کفش بخریم ..کلی برای به قول خودت عمو های فروشنده دلبری میکردی ... میگیم کفش رو کی برات خریده میگی عمو
دوست داشتی خودت کفش انتخاب کنی وامتحانش کنی..وقتی که نمیتونستی پات کنی با زبون خودت به فروشنده غر میزدی
اینم هدیه های ماهگردت...مبارک باشه عزیز دل
این کتاب قصه و کیف هم روزی که مامان فری افطاری خونمون دعوت بودن برات هدیه اوردن دستش درد نکنه که همیشه به یادته
یک شب با مامان فری وبابایی احمد رفتیم نقندر
عاشقتم که میخوای ادای ما بزرگ ها رو در بیاری ....پا رو پا انداخته بودی وتخمه می خوردی
چون خیلی به عمو پورنگ علاقه داری بابا مجید این سی دی رو برات گرفت که همون ساعت اول به این روز دراومد