عکس های آتلیه 3 سالگی
دختر قشنگم این عکس های بالا کلی ماجرا داره
یک ماه مونده به تولدت ماجون از آتلیه روناک وقت گرفته بود ..عصر با ماجون بردیمت ..به محض ورود به آتلیه چون دکورش سفید بود ترسیدی وفکر کردی مطب دکتر آوردیمت و زدی زیر گریه ...
جالبیش اینجاست گریه میکردی ومیگفتی مامان مهسا جون بریم خونه من گشنمه ....میدونی که من هر موقع میگی گشنمه خوشحال میشم و فوری برات غذا میارم اینجوری میخواستی خوشحالم کنی ومن بیخیال آتلیه وعکس بشم ...من وماجون خندمون گرفته بود با سوز گریه میکردی ومیگفتی گشنمه ...منم به پرسنل اونجا میگفتم به خدا الان عصرونه خورده ...آخه با تعجب نگاه میکردن که بچه رو گشنه آوردیم عکس بگیره
خلاصه راضی نشدی وماجون برای فردا ش باز وقت گرفت شب پیش ماجون خوابیدی وصبح روز بعدش با بابایی وماجون رفتی آتلیه ...میگفتی آتلیه که ترس نداره ورضایت دادی عکس بگیرن ...
هفته بعدشم آتلیه بابا لنگ دراز وقت داشتی که بازم با ماجون وبابایی رفتی ...اونجا هم نهایت همکاری رو کردی ...
قربونت برم که خانم شدی برای خودت
عکس ها هدیه تولدت از طرف ماجون بود ...مامان عزیزم قربونت برم که بدون تو من هیچم ...مرسی که همیشه و در همه حال در کنار مونی..دوست دارم