مــــــــرســـــانــــا گـــــــــلــــــــــیمــــــــرســـــانــــا گـــــــــلــــــــــی، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره
مهرساممهرسام، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره

خاطرات مرسانا و مهرسام در وب

سفرنامه تهران (قسمت اول-مهرماه 93)

دختر قشنگم زحمت این پست رو مامان فری کشیده ...چون قسمت سفر با قطار من همراهت نبودم برای همین این پست رو با اجازه مامان فری گذاشتم تو وبت ..تا برات به یادگار بمونه   عزیز دلم مرسانای قشنگم 17 مهرماه عروسی پسر عمو مامان مهسا در تهران بود و ما تصمیم گرفتیم همراه شما با قطار بریم و مامان وبابا هم با ماشین خودشون بیان تا اونجا بدون وسیله نباشیم و شما هم قطار رو ببینی اینم اولین بلیط قطار مرساناگلی در ضمن چون با تعطیلی عید قربان مصادف شده بود بابا مجید خیلی زحمت کشی تا تونست برامون بلیط بگیره و مجبور شدیم با کوپه شش نفره بریم البته شانسمون شد پنج نفربودیم      این...
27 مهر 1393

اولین تجربه دندان پزشکی در آستانه سه سالگی

  سلام دختر قشنگم میخوام از اولین تجربه دندون پزشکیت یا به قول خودت دندون پزشکیش براش بگم یک ماه پیش  بعضی موقع ها از دندان درد شکایت میکردی ...دنبال دکتر خوب بودم که هم کارش خوب باشه هم شما بتونی باهاش جور بشی ...تا اینکه خاله فهیمه آدرس آقای دکتر لطیفیان رو داد وگفت یکی از آشنا پسر کوچیکش رو برده وخیلی راضی طوری که آقا پسره گفته مامان من دیگه مسواک نمیزنم تا دندونم خراب بشه برم پیش آقای دکتر ...خیلی برام جالب بود مگه برخورد دکتر چه جوری بوده که باید اینجوری بگه ... مثل همیشه بار اول با ماجون بردیمت ...با دیدن مطب باز گریه کردی ...آقای دکتر وقتی دیدت اسمت رو پرسید وباهات ارتباط برقرار کرد ...بعد از معاینه...
5 مهر 1393

عکس های آتلیه 3 سالگی

دختر قشنگم  این عکس های بالا کلی ماجرا داره یک ماه مونده به تولدت ماجون از آتلیه روناک وقت گرفته بود ..عصر با ماجون بردیمت ..به محض ورود به آتلیه چون  دکورش سفید بود ترسیدی وفکر کردی مطب دکتر آوردیمت و زدی زیر گریه ... جالبیش اینجاست گریه میکردی ومیگفتی مامان مهسا جون بریم خونه من گشنمه ....میدونی که من هر موقع میگی گشنمه خوشحال میشم و فوری برات غذا میارم اینجوری میخواستی خوشحالم کنی ومن بیخیال آتلیه وعکس بشم ...من وماجون خندمون گرفته بود با سوز گریه میکردی ومیگفتی گشنمه ...منم به پرسنل اونجا میگفتم به خدا الان عصرونه خورده ...آخه با تعجب نگا...
2 مهر 1393

یک دنیا سپاس از یک دوست بسیار عزیز

    دوست خوب و عزیزم زحمت کشیدن   از راه دور به یاد ما بودن  این هدیه های قشنگ و زیبا به مناسبت تولد مرساناگلی برامون فرستادن دستشون درد نکنه خیلی خیلی قشنگ بود   واقعا شرمنده محبتهای شما هستیم مرسانا جون هم خیلی خوشش اومد  و تا ساعتها سرگرم بازی بود اینشالله که بتونیم جبران کنیم   http://www.mer-sana.blogfa.com     فریبای عزیزم   میگویند برای کلبه کوچک همسایه ات   چراغی ارزو کن   قطعا حوالی خانه تو نیز روشن خواهد شد   خورشید را برایت خانه دلت ارزو میکن...
27 شهريور 1393

جشن تولد آفتابگردونی(سه سالگی)

مرسانا گلی، عزیزم، فرشته كوچك من ... به تو كه نگاه میکنم، همه زیبایی دنیا را، هر آنچه وصف شدنی و هر آنچه توصیف ناپذیر است را، یكجا می بینم... در یكایك لحظه های بودنم، برایت سلامتی، شادمانی، موفقیت و سربلندی آرزو میكنم. دوستت دارم بیش از آنكه در حجم اندیشه ها بگنجد، از خدا میخواهم یاری ام كند در این امر خطیر، تا به تو بهترین ها را بیاموزم و تو را هم آنگونه كه شایسته بهترینها هستی پرورش دهم... پروردگارا، مهربانا! زیباترین و برترین هدیه عمرم را تو به من دادی، آنرا بر من ببخش و همراهم باش تا رساندن فرشته من بر اوج قله های موفقیت و نشاندن شاهین بخت و اقبال بر شانه های ظریف و كوچكش.... د...
22 شهريور 1393

مرسانا گلی سه ساله شد..

      کوچولوی 2800 گرمی من داره سه ساله میشه همون نینی که وقتی برای اولین باربه کمک بابا مجید و پرستار به سختی به بخش ای سی یو اومدم از پشت شیشه انکوباتور نگاهش کردم شدیدا با اولین نگاه عاشقش شدم نینی من راحت خوابیده بودو پرستار مژده داد که دیگه احتباجی به اکسیژن نداره ومن یه دل سیر نگاهش کردم و باهاش شروع به صحبت که اولین لبخندشو بهم هدیه داد چه حسی داشتم انگار دنیا رو بهم داده بودن انگار همه غصه هام تموم شد چقدر نرم بود ؟و چقدر لطیف و ظریف بود این دختر من این الماس دل من خدایا من شاکرتم تا اخر عمر حالا سه سال گذشته و دخمل من داره سه ساله میشه خدایا شکرت خودت حافظش باش تولدت مبارک چراغ دل خونمون الهی 12...
9 شهريور 1393

عروسكم روزت مبارك ...

دخترم، مرساناي من دردانه ی زیبایم عزیز تر از جانم پاره ی تنم دوستت دارم ...  صدای دلنوازت را نگاههای معصومانه ات را شیطنت های کودکانه ات را اشک های بی کینه ات را دل پاک و مهربانت را    همه را دوست دارم می دانی... تو مژدگانی همه ی مهربانی های عالمی تو بهترین همدم و مونس و  با محبت ترین پرستار عالمی تو ارزنده ترین هدیه ی خدا بر روی زمینی و در یک کلام تو رحمت کاملی تو را با همه ی وجود دوست می دارم دخترم همیشه ...
6 شهريور 1393