مــــــــرســـــانــــا گـــــــــلــــــــــیمــــــــرســـــانــــا گـــــــــلــــــــــی، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره
مهرساممهرسام، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

خاطرات مرسانا و مهرسام در وب

آخرين روز کاري

 سلام عروسکه مامان وبابا      قربون دخترم برم که يک ماه و8 روز با مامانش همکاري کرد وهيچ مشکلي واسه خودش ومامانش پيش نيامد   .... دخترم امروز يک ماه و8 روزه که با هم ميام سر کار ماماني    ... خيلي نگران بودم اما به ياري خداي بزرگ هيچ مشکلي پيش نيامد.... خدايا شکرت    ...امروز 8/6/90 آخرين روزه کاريمه.   ..... 15/6/90 دکتر به من وقت سزارين داد   .... واي دخترم ... عزيزم کمتر از يه هفته ديگه مونده که در آغوشت بگيرم   ........ خدايا خيلي مهربوني ... بالاخره منم دارم به آرزوم ميرسم............       قربونت بر...
8 شهريور 1390

پابان هفته 36

سلام عشقه مامان........ خدا رو شکر امروز که ٥ شهریوره٣٦ هفته رو هم به سلامتی تمام کردیم ووارد هفته ٣٧ شدیم...... خیلی خیلی شیطون شدی .... میدونم جات   تنگه عزیزم .... ١٠ روزه دیگه تحمل کن .... ٧ شهریور وقته سونو دارم وهمون روز هم می رم جای خانوم   دکتر تا نامه بیمارستان رو بده ... بالاخره انتظار داره تمام میَشه دخترم .... همه خوشحالیم ..... یه احساسه عجیبی دارم ..... باورم نمیشه دارم به آرزوم می رسم..... فکر میکنم دارم خواب می بینم ..... خدایا شکرت.... همه ی اون هایی که منتظر نی نی هستن رو دامنشون رو سبز کن ..... همه چیز رو واست اماده کردیم دخترم ..... خودم هم خوشگل کردم واست موهام رو رنگ کردم ...خلاصه...
5 شهريور 1390

قسمت اول سیسمونی

سلام امید زندگی مامان وبابا قربونت برم که این روزها خیلی شیطون شدی ........ یا لگد میزنی یا سکسکه می کنی .... منم که ذوق مرگ می شم از خوشحالی ..... فدات بشم ..... خیلی دختر خوبی دارم با مامانش همکاری میکنه چون ١٠ روزه می رم سر کار ..... ببخش مامانی اذیت میشی اما باید بریم از پا قدمت دارم استخدام میشم امید به خدا.... فردا هم که ماه رمضون شروع میشه ... ان شا الله سال دیگه تو بغل مامان هستی ....       خدایا هزار مرتبه شکرت ..... خیلی دوست دارم خدایا......       خوب دخترم الان می خوام عکس اتاقت رو بذارم ..... از همین جا از مامان فری وبابایی تشکر میکنم بابت سیسمونی قشنگی که تهیه...
2 شهريور 1390

پایان هفته 35

      سلام مربای مامان ............. قربونت برم که این روزها خیلی داری ابراز وجود میکنی .......... مامان خیلی تکون  می خوری ماشاءالله. ........ امروز ٣٥ هفته ات کامل شد به سلامتی وارد هفته ٣٦ شدیم...........خدایا شکرت ........ ٢ هفته ونیم دیگه می یای تو بغلم ........................ مادر به قربونت بره........ خیلی ذوق دارم نمیدونی چه حالی دارم .......... الان که دارم برات مینویسم سر کار وامروز ٢٩ مرداده..... دیروز دومین سالگرد عروسیمون بود .......دیشب واست نذری دادیم ان شآءالله خدا قبول میکنه .......... ...
29 مرداد 1390

پایان ماه هشتم

کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه ...خودت میدونی عادت نیست فقط دوست داشتن محض ...کنارم هستی و بازم بهونه هامو میگیرم میگم وای چقد سرده میام دستاتو میگیرم ...یه وقت تنها نری جایی که از تنهایی میمیرم از اینجا تا دم در هم بری دلشوره میگیرم فقط تو فکر این عشقم تو فکر بودن با هم محال پیش من باشی برم سرگرم کاری شم ......میدونم که یه وقتایی دلت میگیره از کارم روزهایی که حواسم نیست بگم خیلی دوست دارم   سلام عروسکم .....  قربونت برم ....... امروز خدا رو شکر ٣٤ هفته هم تمام شد وبه سلامتی ماه ٨ رو هم پشت سر گذاشتیم ..... خدایا ازت ممنونم شکرررررررررررت   امروز روز ١٢ رمضان مصادف با ٢٢ مرداد ماه هست و...
23 مرداد 1390

دوست دارم

سلام خوشگل مامان دیروز با بابا مجید رفتیم سونو و روی ماهت رو دیدیم ماشاءالله خیلی بزرگ شدی دخمل مامان بعدش با مامان فری رفتیم دکتر که خانوم دکتر کفت شکر خدا  همه چیز نرمال .... خدایا شکرت .... و همون 20 شهریور رو تعیین کرد قربونت برم دخملم 1 ماه ونیم دیگه مونده که بیای تو بغلم دوست دارم  
2 مرداد 1390

هفته 29

            سلام دختر قشنگم...... از امروز تصمیم گرفتم واست وبلاگ  درست کنم وخاطراتم رو اینجا ثبت کنم تا یه روزی بخونی گلم امروز شما ٢٨ هفته و٢ روزته .       ....   ٢٨  هفته است که با همیم ... اصلا باورم نمیشه .... با این که بارداری سختی داشتم وخیلی اذیت شدم میدونی چرا این رو میگم اخه دخترم واسه اینکه شما رو خطری تهدید نکنه باید استراحت مطلق می بودم وسر کار نمیرفتم ودرضمن عمل کوچیکی هم انجام دادم که شما روبتونیم نگه داریم دخترم....... خدا رو صد هزار مرتبه شکر که تا الان مشکلی پیش نیومده.......
28 تير 1390

ماه 7 تمام شد

  سلام به عروسک خودم خویی دخترم ؟؟؟‌نمی دونم تو دل مامانی داری چی کار می کنی ؟؟؟ بعضی اوقان انگارداری شیرجه می زنی تو دل مامان .... دیگه لگد زدن هات از رو دل مامان خوب دیده می شه ...قربون اون پاهای کوچولوت برم ...  شنبه سرویس چوبت رو آوردن ...خیلی خوشگله .... امیدوارم ازش خوشت بیاد .... دیگه من ومامان فری مشغول چیدنیم ..... وسایل نازت رو میچینیم ..... هفته دیگه میخوایم جشن سیسمونی بگیریم ..... هر شب من وبابا مجید میریم تو اتاقت وقربون صدقت میریم .... دخملم امروز ماه هفت تمام شد و وارد ماه 8 شدم ..... فقظ 59 روزه دیگه مونده ...... از خدا میخوام این دو ماهم به سلامتی بگذره .... ...
28 تير 1390

نگرانم

سلام عروسکم ..... قربونت برم دخترم این روزها خیلی کم تکون میخوری چرا مامانی نگرانتم همیشه بیشتر تکون می خوردی بابا مجید میگه واسه اینه که دیگه بزرگتر شدی وجات تنگ شده......      خوب از خودمون واست بگم دیروز با بابایی ومامانی رفتیم واسه اتاقت فرش ولوستر گرفتیم  یه صندلی ماشین هم واسه شما خریدیم که وقتی دوتایی خواستیم بریم بگردیم شما تو صندلیتون بشینین وبریم ددر     راستیییییییییی ٢ روزه تمام بدنم کهیر میزنه خانم دکتر گفت اشکالی نداره باید تحمل کنم مامانی خیلی سخته آخه همش بدنم می خاره ذعا کن زودتر خوب شم      فردا وقت گرفتیم با بابا مجی...
13 تير 1390