خاطرات مرسانا و مهرسام در وب

         پرنسس زیبای من ١٧ ماهه شدی وباز هم شکر شکوفا می شوی ومن شکوفاشدنت رو غرق لذتم... ...

سلام نازگلم ،شیرینی زندگیم ،پانزده ماه گذشت از روزی که اومدی و به خونمون مهربونی آوردی . و چه زود گذشت   انگار همین دیروز بود که من بیصبرانه انتظار می کشیدم بیای وبه زندگیمون عشق بیاری و تو اومدی و با دستای کوچیکت  هدیه کردی به من دنیای زیبای مادر بودن رو .من دارم می بینم قد کشیدنت رو خانم شدنت رو و این لذت بخش ترین چیز دنیاست . خدا رو شاکرم هر روز صبح چشامو که باز می کنم اولین چیز و اولین کسی و که می بینم تو هستی تو زیبای من که نفس کشیدنت به من امید میده.    با اینکه دلم می خواد زودتر بزرگ بشی ولی دلم هروز برای روز گذشته تنگ می شه    پانزد...

  لبخند زدی و آسمان آبی شد شبهای قشنگ مهر ،مهتابی شد پروانه پس از تولدت زیبا شد تا آخر عمر غرق بی تابی شد. دخترم،تاج سرم ١٤ ماهگیت مبارک.....     پ ن: مرسانا گلی در روز ٧/٨/٩١ برای اولین بار تونست خودش بدون کمک  به ایسته...قربون اون پاهای کوچولوت بشم     ...

عشقم،نفسم،امیدم ورودت به هفتمین ماه از زندگی رو تبریک میگم.....عاشقتم دلبر مامان  امروز روز تولد توست و من هر روز پیش از پیش به این راز پی میبرم که تو خلق شده ای برای من تا زیباترین لحظه ها را برایم بسازی، عزیزترینم ٦ ماهگیت مبارک.....         برای اولین بار برات گل سر زدم........عمرمی دخترم بازم مثل همیشه مامان فری وبابایی احمد زحمت کشیدن واین کفش های خیلی خوشکل رو برات هدیه اوردن.......دست گلشون درد نکنه......   هدیه من وبا...