امروز چهارشنبه 24 اسفند 90 هست.... عزیز دلم دیشب اولین چهارشنبه سوری زندگیت رو تجربه کردی.... ساعت 4:30 بابا مجید ما رو رسوند خونه مامان فری.... باید میرفت سر کار چون این روزها سرشون شلوغه...... قرار بود همگی بریم باغ..... .ساعت 5 خونه مامانی قرار داشتیم .... وقتی شما تو ماشین بودی میخواستی موهای رومینا جون که 3 سالش هست رو بکشی اونم نمیذاشت وشروع کردی به جیغ کشیدن .. من چشم هام 4 تا شده بود که این جیغ ها رو از کجا یاد گرفتی..همه میخندیدیم.... رومینا از یه طرف تو هم از یه طرف دیگه گریه میکردی ... .قربونت برم ع...