اولین چهارشنبه سوری
امروز چهارشنبه 24 اسفند 90 هست....
عزیز دلم دیشب اولین چهارشنبه سوری زندگیت رو تجربه کردی....
ساعت 4:30 بابا مجید ما رو رسوند خونه مامان فری....
باید میرفت سر کار چون این روزها سرشون شلوغه......
قرار بود همگی بریم باغ.....
.ساعت 5 خونه مامانی قرار داشتیم ....
وقتی شما تو ماشین بودی میخواستی موهای رومینا جون که 3 سالش هست رو بکشی اونم نمیذاشت وشروع کردی به جیغ کشیدن ..
من چشم هام 4 تا شده بود که این جیغ ها رو از کجا یاد گرفتی..همه میخندیدیم....
رومینا از یه طرف تو هم از یه طرف دیگه گریه میکردی ...
.قربونت برم عاشقتم
تو ماشین شیر خوردی وخوابیدی.....
وقتی رسیدیم بیدار شدی و بابایی احمد زحمت کشید وآتیش روشن کرد.....
......دو تایی باهم از رو آتیش پریدیم.....
فدای تو دختر مظلومم بشم .....هر کی میدیدت میگفت خدااااااااا چقدر این مظلومه .....
ساعت 9:30 هم بابا مجید مهربون اومد.....
شب خیلی خوبی بود.....جا همه دوستان خالی
عروسک مامان دیشب برای اولین بار خودت تونستی بشینی....بدون تکیه گاه.....نفس مامانی به خدا...
پی نوشت: فردا آخرین روزی که میام سر کار....آخ جون......
هنوز یکمی از خونه تکونیم مونده... قشنگم امیدوارم با من همکاری کنی تا بتونم تمامش کنم...
دوستت دارم آتیش پاره چهارشنبه سوری مبارک