بوی تن تو
گاهی یک نفر را آنقدر دوست داری ...
آنقدر برایش می میری ، که ناخوشایند ترین چیزهایش در نظر دیگران ، در چشم تو و برای تو ،
خوشـــــایند ترینِ خوشایند هاست .
حالا برای من ، تو شده ای نفر دوم از همان نفرات ...
می دانی مرا چه شد تا برایت بنویسم ؟!
بوی مطبوع تنِ چند روز حمام نرفته ات !
بوی خودِ خود تو ، بی هیچ کِرم و شامپو و لوسیونی .
بوی عرقت ...
راستش را بخواهی ، مست شدم ، مُردم !
آنقدر که دلم می خواهد یک شیشه بیاورم ، تمامش را یک جا ، در آن بریزم و نگه دارم .
برای روزهای نـبودن ، دور بودن ، کم بودن ...
برای روز مبادا !
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی