مــــــــرســـــانــــا گـــــــــلــــــــــیمــــــــرســـــانــــا گـــــــــلــــــــــی، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره
مهرساممهرسام، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

خاطرات مرسانا و مهرسام در وب

عیدانه 94 به روایت تصویر

1394/1/19 19:38
1,180 بازدید
اشتراک گذاری

 

دلت آبى تر از دریا عزیزم / به کامت گردش دنیا عزیزم

الهى همیشه چون گل بخندى / بهارانت خوش و زیبا عزیزم

سال نو مبارک عزیز دلم

 

 امسال سال تحویل همگی خونه بابا هوشنگ بودیم

 

 

 

 

 

 

 

 

 عکس سلفی پدر ودختر...فدای هر دو تون بشم

 

 اول فروردین تولد مامان جون هم هست ..اون شب بابا مجید کیک گرفت وتولد مامان جون رو جشن گرفتیم ..الهی همیشه سایشون بالای سر ما و دعای خیرشون بدرقه زندگیمون باشه

 هر کدوم تو دلمون آرزو کردیم وبالن آرزوها رو فرستادیم به آسمون به امید برآورده شدن آرزوها

 بدون شرح دلخور

 

 

 

 مرسانا گلی موقع عیدی گرفتن از بابا هوشنگ

 مرسانا گلی وهفت سین مامانی

 خیلی خوشحالم امسال بابایی که مدت طولانی کسالت داشتن رو دوباره عید نوروز در کنار خودمون داشتیم ...از خداوند میخوام سایه پر از مهرشون رو هیچ وقت از سرمون کم نکنه و همیشه تندرست باشن

 

 

 مرسانا گلی وهفت سین ماجون...

 اوف ..قربون اون ژستت برم من عروسک

 این عکس هم به پیشنهاد خودت بود

اول فروردین تولد ماجون هم هست ...مامان عزیزم تولدت مبارک ..بابت تمام زحماتت یک دنیا ممنونم ....به اندازه  تمام بوسه های بی پاسخی که ماهی به دریا میزند دوست دارممممم

هدیه مرسانا گلی به ماجون

 یک روز بهاری حیاط خونه بابا هوشنگ..

 بابا مجید عیدی واست این ماشین شارژی خوشگل رو خرید ..دستش درد نکنه

 

 ای جونم...الهی همیشه لبتون خندون باشه دخمل های دوست داشتنی

 یک شب شام با نیروانا جونینا رفتیم شام بیرون اولش نمیذاشتی عکس بگیرم ازت اما بعدش...

 

 اما بعد از خوردن پیتزا شارژ شدی وکلی عکس گرفتی

 

 

 

 خونه مهشید جون

 

 عید دیدنی خونه عمه مهنوش رفته بودیم که اون شب مصادف بود با تولد نسترن جون

 رفته بودی رو صندلی نشسته بودی و نمیذاشتی نیروانا جون بشینه

 

کلی قر دادی ورقصیدی

 

 

 13 بدر همگی به اتفاق عمه های عزیز و عمو محمد رفتیم نزدیک سد طرق..هوا حسابی بهشتی بود و کلی خوش گذشت

 

 

 

 

 مشغول بازی با نیروانا جون و دانیال جون بودی

 

 

 

 

 

 

مشغول بازی بودی که دیدیم افتادی داخل یک گودال عمیق پر از گل...خدا خیلی رحم کرد بهت ..چون حالت باتلاق پیدا کرده بود..فوری بابا مجید به دادت رسید ..خدایا شکرت

 لنگه دمپاییت رو بعد از کلی جستجو بابا مجید و عمو موفق شدن پیدا کنن

 

 

 

 

 

پسندها (2)

نظرات (11)

بهناز خانومی
20 فروردین 94 9:44
سلام مهسای عزیزم خیلی خوشحالم که بالاخره اومدیییییییییییییییی اول از همه سال نو رو به شما و خونواده محترم تبریک میگم و از خدا بهترینها رو براتون آرزومندم خیلی زیاد دوستتون دارم از راه دور میبوسمتون مرسانا هم که یه دونه است فقططططططططططط
maryam.k
20 فروردین 94 19:11
انشاالله همیشه لبتون پر از خنده جمعتون جمع دلمون شاد باشه.دخملی ناز گلی دلبری را هم ببوس
زهرا
21 فروردین 94 13:20
قربونت برم خانم خشگله.جیگرم حال اوندباعکسها عزیزمممممم.تولدماجون هم پساپس مبارکککککککک
زهرا ق
21 فروردین 94 15:41
سلام خوبی ؟ امیدوارم سال خوبی رو شروع کرده باشید و پر از برکت باشه براتون . سالی پر از روشنایی و سعادت
mana
21 فروردین 94 16:07
hamiishe khoosh bashiiin azizaam.vorojake azizam eydeeet hesabii moobarak
مهلا
21 فروردین 94 20:26
عزیزمممممممم چه پست کاملیییییییییی چه سفره هفت سین های خوشگلییییییییی جونمممممم به این دخملییییی ناز و دوست داشتنی چقد نیروانا جون بزرگ شده ماشاا.. ایشا.. همیشه لبتون خندون باشه
رویا
23 فروردین 94 20:19
عزیزم مرسانا جونو ببوس
صفیه
24 فروردین 94 9:28
سلام مهسا جون من واقعا لذت بردم از دیدن عکسای مرسانا جوون امیدوارم همیشه شاد و خندون باشید
مامان نفیسه
24 فروردین 94 10:50
عزیزمممممممم چه پست کاملیییییییییی چه سفره هفت سین های خوشگلییییییییی جونمممممم به این دخملییییی ناز و دوست داشتنی ایشا.. همیشه لبتون خندون باشه
مامان آرتین(الهه)
27 فروردین 94 21:38
عزیز دلم عاشششقتم، ایشالا همیشه لبهات پر از خنده باشه
مامان فریبا
30 فروردین 94 18:48
عکسها عالی بود, چقد زمان زود میگذره .اولین باری که اومدم وب شما مرسانا تازه به دنیا اومده بود