مــــــــرســـــانــــا گـــــــــلــــــــــیمــــــــرســـــانــــا گـــــــــلــــــــــی، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره
مهرساممهرسام، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

خاطرات مرسانا و مهرسام در وب

نوستالژی های مامان مهسا(سری 3)

1392/7/17 18:46
2,860 بازدید
اشتراک گذاری

 

 ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮕﻪ . . . .
ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩﻥ ﻭﺍﺳﻪ ﻧﯿﻮﻣﺪﻥ ﻣﻌﻠﻢ ....
ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺮﺁﻥ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻝ ﺻﺒﺢ ﻭ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﺳﺮﻭﺩ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﻭﻝ
ﻫﻔﺘﻪ ....
ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻂ ﮐﺸﯽ ﮐﻨﺎﺭﺩﻓﺘﺮ ﻣﺸﻖ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ آبی ﻭ ﻗﺮﻣﺰ ....
ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺨﺘﻪ ﭘﺎﮎﮐﻦ ﻭ ﮔﭻ ﻫﺎﯼ ﺭﻧﮕﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﺨﺘﻪ ....
ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺳﻮﺍﻝ ﻣﻌﻠﻢ ....
ﺑﺮﺍﯼ ﻟﯿﻮﺍﻧﺎﯼ ﺁﺑﯽ ﮐﻪ ﻓﻠﻮﺕ ﺩﺍﺷﺖ ....
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻥ ....
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻪ ﻱ ﺩﻟﺨﻮﺷﻴﻬﺎﻱ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ...

 

 

 آب رنگ ومداد رنگی که جایزه اول شدم تو کلاس در مقطع راهنمایی بود

 

 

 

 

خرید از اصفهان در مقطع ابتدایی

 

 

 

 لوح های تقدیر از مقاطع مختلف تحصیل

 یکی از کارنامه ...   کارنامه های تمام مقاطع رو هنوز دارم ...

 لوح تقدیر بابت دکلمه کردن شعر  مربوط به مراسم  دهه فجر سال 67

 

 ابتدایی که بودم در مراسم های  مربوط به سازمانی که بابایی در اون مشغول به کار بود دکلمه میخوندم ...الان که یادم میاد برام سواله من چه جوری میتونستم جلوی اون همه جمعیت تنها بالای سن شعر بخونم

این عکس هم مربوط به یکی از اون مراسم هاست که کلاس چهارم بودم ...قسمتی از اون مراسم رو از اخبار پخش کردن واین عکس هم از تلویزیون گرفتیم

 رومیزی بلوچی دوزی شده هدیه ای بود به رسم یادبود از اون مراسم که هنوز مامان فری برام نگه داشته که منم بدمش به شما

 

مجموعه ای از کارت های تبریکی که از دوستا ن وآشناهای عزیزم گرفته بودم 

خط کش 

 

 نی که خیلی دوسش دارم ....

حوادث داغ اون زمان  خفاش شب بود ...منم روزنامه ای اون زمان رو نگه داشتم

 

 

 فیلم سگا....اتاری هم دارم که تو انباری

 عروسکی که لباسش رو مامانی برام دوخت ....وقتی روشنش میکردیم عربی میخوند ومیرقصید

 واییییییییی عاشقش بودم ...هنوزم سالمه وکار میکنه ...از کیش گرفته بودم

 جا خودکاری

 

 

 فیلم هایی که پر از خاطره های شیرینه ...الان هم بعضی اوقات با مامان فری میشینیم ونگاه میکنیم

 

چراغ خواب مربوط به کلاس دوم دبستان ...

 شرشره هایی که برای تزئین تولد ازشون استفاده میکردیم

 استیکر که یک زمانی خیلی بورس بود ...

 

 

اولین گیفتی که از تولد یکی از اشناها گرفتم کلاس دوم ...( پاک کن تزئینی)

ظرف چاشت هدیه تولد از خاله فرشته کلاس پنجم ....

 

 

گلدوزی هایی که دوختم ...راهنمایی بودم ...

 

 شیشه شیر که کلاس دوم بودم از تهران خریدم ...

 

می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .*
* عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد *
*بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ... *
*بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند . *
*تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند. *
*تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود *
*و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...!*

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (23)

الهه ناز.....
28 شهریور 92 0:05
وای مامان مهسا جون خیلی خیلی خیلی باسلیقه ایننننن.مثل مامان فریاینم 2 تا بوس واسه 2 تا مامان هنرمنددددددد


مرسی عزیزم .....بوس هم برای شما
مرجان مامان پریساجون
28 شهریور 92 0:13
واقعأ یادش بخیر...چند دقیقه ای رفتم تو حال و هوای اونروزا...خیلی زیبا به تصویر کشیدی


مرجان مامان پریساجون
28 شهریور 92 0:16
سمیرا
28 شهریور 92 9:03
واااااااااااای چقدر جالب
واقعا دلم برای اونایی که اول متن نوشتی تنگ شد
مرسی مهسا جون یاد اون روزارو تو وجودم زنده کردی


maryam.k
28 شهریور 92 11:38
عزیزم مهسا جون مامان فری خیلی با سلیقس.چه بامزه که این وسایل را نگه داشته.یادش بخیر آدم را یاد بچگی انداختی


زهرا
28 شهریور 92 12:28
اخي عزيزم قربون دلت منم دلم واسه روزاي دبستان خيلي تنگشده!مهساجون اگه دوس داشتي ج بده چندسالگي ازدواج كردي ورشته تحصيليت چي بودگلم؟؟؟بچه زرنگ بودي دوران مدرسه اون عروسكه چقدنازه




عزیزم من 25 سالگی ازدواج کردم ....رشته دبیرستانم هم ریاضی بود ...اما رشته دانشگاهم کارشناس امار


mana
29 شهریور 92 2:50
yani alyyyy baz maro bordi be dorane kodaki


مامان آلما
29 شهریور 92 18:43
مثل همیشه همه چبز خوب و خاطره انگیز.


مامان آرتین (الهه)
30 شهریور 92 10:30
آفرین به شما مهسا جون. با اینکارت خاطرات ما رو هم زنده میکنی


قربونت برم عزیزم ....
بهناز خانومی
30 شهریور 92 10:54
مهسا جونم به معنای واقعی کلمه عالی بود عزیزدلمممممممممممممم
مهسایی راستی متولد چه سالی بودی که سال 68 دکلمه خوندی ؟



ممنونم عزیزم ....من متولد 63 هستم
مامان یگانه
30 شهریور 92 23:53
واااای مهسا جون خیلی قشنگ بودن.دلمو بردی به اون سالها.منم خیلی لوح تقدیر داشتم .انشالله برا مرسانا جون هم این چیزا تکرار بشه


ان شاالله
نازی
31 شهریور 92 8:15
وای خیلی جالب بود چون بعضی از این وسایل مربوط به دهه هفتاد هم هست من که کلی ذوق میکنم از دیدنشونخیلی خوبه که همه رو نگه داشتی
آلاء
31 شهریور 92 15:46
یادش بخیرررررررررررررررر دلم تنگ میشههههههههه برای اون روزاااااااااا مرسی که خاطرات رو برام زنده کردی
مامان رهام
1 مهر 92 16:59
آفرین مهساجون خیلی با سلیقه ای
مامان رهام
1 مهر 92 16:59
خصوصی
شازده امیر و رها بانو
2 مهر 92 0:26
سلام مهسا جان مثل همیشه هم نوشته های شما عالی بود هم سلیقه نگهداری وسایلتون دست مامان فری درد نکنه
مامان محمدسام
2 مهر 92 0:56
سلام عزیزم ،خیلی قشنگ خاطره های دوران تحصیل رو به تصویر کشیدی ولی متاسفانه یاخوشبختانه من آدم نوستالژیکی نیستم واین همه تصویرنتونست منوقلقک بده که بگم آخه یادش بخیر ! ولی بین این همه فقط یکی حالموخوب کرد وگفتم یادش بخیر ،کارت پستال وکارت تبریک بود که من خیلی اصرارداشتم برای تبریک روز عیدیاتبریک تولدبه عزیزانم هدیه کنم وازین جهت سپاسگزارم که حالموخوب کردی عزیزم .خوش باشی .
انسیه مامان امیرعلی
6 مهر 92 12:33
خیلی جالبه که همه چیزونگه داشتی
مهسا مامان نورا
6 مهر 92 19:01
افرین مهسا جون به شما احسنت که این همه سال از این وسایل به خوبی مرابت کردی تا الان تداعی کننده اون روزا باشه به ما سر بزن خوشحال میشیم
نى نى عسلك
13 مهر 92 23:41
چه كار جالبى!چقدر خوب وسايلتو نگه دارى كردى!خيلى خاطره انگيزن!عزيزم مطالبت اكثرا رمز دار بودن و من نتونستم ببينم! به وب من سر بزن واگه افتخار بدى تبادل لينك كنيم و البته خيلى هم دوس دارم مطالبت رو بخونم!!!!!
مامان علی خوشتیپ
17 مهر 92 20:07
واااااااااااای چه جالب !چقدر خیلی چیزامون مشترک بودهالبته من 4سال بزرگترموای منم همه کارنامه هامو و لوحامو و تقدیرامو و کارتای صدآفرین و هزارآفرینو دارم...منم چهارم بودم رفتم تلویزیون برای مسابقه وای خفاش شب(من دبیرستان بودم)اون دختره که اسمش پرند بود دختر دوست بابام بود که خفاش شب کشتش وای چقدر خاطره زنده کردی مامان فری عزیز هم از اون موقع هنرمند بوده خودتم ماشاالله کدبانوخوب همه چیو نگه داشتی...همیشه با سلیقه بودی
مامان زهره
19 مهر 92 21:42
سلام عزیزم این پستتون عالی بود کلی خاطره برام زنده شد.مرسی
مامان آروین ( مهناز )
30 مهر 92 11:34
سلام گلم من اولین باره میام به وبلاگتون خیلی زیبا بود چه تصاویر زیبایی از کودکی به نمایش گذاشتی خوشحال میشم لینکتون کنم