اولین محرم مرساناجون
سلام دختر قشنگم
میخوام برات تعریف کنم که چرا امسال نذری دادیم......
٢ سال پیش یعنی سال ٨٨ یه نی نی تو دل من بود....متاسفانه وقتی نی نی٢ ماهش بود تو دل مامان مهسا قلبش دیگه نزد.....اونجا بود که دل مامان مهسا شکست...... اون موقع هم که من نی نی رو از دست دادم مصادف بودبا دهه اول محرم.......واسه همین نذر کردم که هر موقع خدا صلاح دونست ویه نی نی سالم به ما داد اول از همه اینکه لباس علی اصغر تنش کنم ....دوم اینکه هر سال روز تاسوعا نذری عدس پلو درست کنیم....(البته کلی نذرهای دیگه هم داشتم)
حالا امسال موقع ادا کردن نذرم بود.....چون خدای مهربون فرشته اش رو واسه من وبابا مجید فرستاده بود...خدایا شکرت
بابا مجید واسه شما رفته بود لباس مخصوص علی اصغر خریده بود تا روزی که همایش شیرخوارگان حسینی هست شما بپوشی
.....همیشه اولین جمعه محرم روز همایش علی اصغر که امسال مصادف بود با
11 آذر روز تولد شما.
...شب قبلش خونه مامان فری خوابیدیم تا صبح زود با مامان فری وبابا احمد بریم حرم.....چون هر سال این همایش تو حرم امام رضا برگزار میشه......قراربود ساعت 8:30 شروع بشه....ما صبح ساعت 7:30 بیدار شدیم وشمارو آماده کردم ورفتیم حرم
اما امسال این مراسم تو حرم ساعت 2 تا 4 بعداز ظهر برگزار میشد.... ناراحت شدم وقتی شنیدم امسال برنامه ساعتش تغییر کرده...اخه خیلی دوست داشتم شما رو به اون مراسم ببرم....اما قسمت نشد چون هوا هم خیلی سرد بود.... خلاصه رفتیم حرم زیارت کردیم وآمدیم خونه
قرار شد نذری شما رو روز تاسوعا(١٤/٩/90)بدیم ....اول میخواستیم عدس پلورو خونه خودمون درست کنیم ...اما مامان جون خیلی دوست داشتن تو پختن این عدس پلو به ما کمک کنن....الهی با اینکه خیلی پا دردن امااصرار داشتن که این نذری خونه ی خودشون پخته بشه....(روز قبلش هم یعنی شب تاسوعا مامان جون آش رشته پختن واسه سلامتی نیروانا جون)
دستشون درد نکنه..... شب تاسوعا همه اونجا بودیم آش پختن و توزیع کردن....
نیروانا جون(دختر عمو) دانیال جون(پسر عمه)
بابا مجید هم رفت وهمه مواد اولیه عدس پلو رو خرید.....
شبش ما خونه مامان جون خوابیدیم که صبح شروع کنیم به پختن نذری.....همه ی زحمت ها رو دوش مامان جون وبابا مجید وعمه های مهربون بود......ان شاءالله هر چی از صاحب این ماه میخوان بهشون بده...اجرشون با امام حسین.....
وقتی غذا اماده شد (خیلی خیلی خوشمزه شده بود ) غذا ها رو ظرف کردیم وبا بابا مجید ودختر عمه های گل شما(شهرزاد حون ودینا جون ومهزاد جون)رفتیم بین مردم توزیع کردیم....(قربونت برم شما اون موقع خواب بودی .....شما رو گذاشتیم خونه وخودمون رفتیم)
شب عاشورا هم من کیک واسپند نذر داشتم اونها رو هم توزیع کردیم
شام غریبان هم با مامان فری شمع روشن کردیم ....این سه تا شمعی که من روشن کردم.....
این بود از اولین محرم خانوم گلم....