دومین چهارشنبه سوری(28/12/91)
چهارشنبه سوری رفتیم خونه مامان جون....
بارون شدیدی هم می بارید ولی ما از رو نرفتیم وآتیش روشن کردیم ....
خیلی خیلی خوش گذشت....
مرسانا گلی از آتیش وترقه می ترسید .... دائم بغل بود...
شام هم مامان جون زحمت کشیده بودن وآش رشته درست کرده بودن...
مرسانا جون برای اولین بار بود که آش رشته نوش جان کرد
(قبلا دوست نداشت اما در کمال ناباوری یک پیاله آش خورد)
پسر عمه های دوست داشتنی مرسانا جون که همیشه به مرسانا لطف دارن ...
تق تق تق فش فشه، فاصلمون كم بشه، هیزم و نفت و آتیش، دوست دارم خداییش، سیب زمینی به سیخه،غماتو بیار فوتش كن، كینه داری شوتش كن، هوا بهاری میشه، سرما فراری میشه، زردی ازت دور بشه، هر چی میخوای جور بشه
چهارشنبه سوری بر همه مبارک
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی