مــــــــرســـــانــــا گـــــــــلــــــــــیمــــــــرســـــانــــا گـــــــــلــــــــــی، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره
مهرساممهرسام، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

خاطرات مرسانا و مهرسام در وب

سفرنامه اردی بهشتی (روز سوم)

1392/8/13 22:07
1,238 بازدید
اشتراک گذاری

 

عزیز مامان صبح روز سوم رفتیم کنار دریا تا شما بازی بکنی ولذت ببری

به بابا مجید هم میگفتی که تو شن بازی کمکت کنه

 

 

 

 

چون یک کم هوا خنک بود ترسیدم بری تو آب سرما بخوری 

 

عصر رفتیم شهر بازی...

فقط چند تا از دستگاهاش رو شما میتونستی با توجه به سنت استفاده کنی

 

 

از این می ترسیدی

 

قربون اشکات بشم

عاشق اون بابای گفتنتم

 

استخر توپ مخصوص ٣-٦ ساله ها بود اما شما اصرار داشتی ومیگفتی توپ توپ

مسئول اونجا هم یک خانوم وآقا بودن خیلی به شما لطف داشتن وگذاشتن که از استخر توپ استفاده کنی

به مامان فری گفتن شما نباید بری داخل فقط مواظب کوچولو باشین

اماااااااااااااا یک لحظه شما گیر افتادی تو استخر ومامان فری هم اومد کمکت

که یک دفعه ای صدای خنده شما بلند شد و مسئول اونجا اومد وتعجب کرد که مامان فری هم بله....

 

اولین بار بود که بلال خوردی وخیلی دوست داشتی

  

آخر شب هم چون خسته بودیم تو ویلا استراحت میکردیم که شما اصرار اصرار که بریم دریا میگفتی بییم دیا

 چایی برداشتیم ورفتیم.....

یک دور کامل پیاده روی کردی کنار ساحل با بابایی احمد( به بابا میگی بابائی منانا یعنی بابایی مرسانا)

بعد هم یک دور کامل با مامانی فری

 

قربونت بشم....وقتی رسیدیم خونه سرت رو گذاشتی رو بالشت خوابت برد از خستگی

 

پسندها (1)

نظرات (21)

مامان رومینا
2 خرداد 92 15:38
خیلی عکسای خوشگلی بودن.چه کلاه و لباسش خوشگله و بهش میاد .جیگری مرساناییمعلومه که حسابی آب دوست داره این وروجک
mAhyA
2 خرداد 92 15:55
سلااااااام هههههه اون عکسای مرسانا و مامان فری تو استخر توپ خیلییییییی باحال بود کلی خندیدم خداییش خیلی کیف داره استخر توپ مامانی چه کیفی کرده...
maryam.k
2 خرداد 92 17:56
به به خانم چه مایو خوشتلی پوشیدین.خدا را شکر که سرما نخوردین
سمیرا
3 خرداد 92 0:30
وای چه خانم کوچولویه خوش تیپی لباسات خیلی بهت میان عزیزم افرین به مامان خوش سلیقه ات
مامان آرتین (الهه)
3 خرداد 92 1:18
سلام مرسانا گلی.چه عکسهای قشنگی خیییییلی باحاله تو استخر توپ مگه نه؟؟
مامان فرزانه
3 خرداد 92 13:08
سلام رمز یادت نره بوس بوس


mana
3 خرداد 92 15:24
ghorbonet beram azizam cheghadr ba in pirahan naz shodi albate hamishe nazi golam.vay maman feri che halikard .manam etefaghi chand salepish raftam ye haliiiiiiiii mide
مـــــــــامـــــــــان حـســـــــــــــــنا
3 خرداد 92 23:46
معلومه کلی داره بهش خوش میگذره
مامانی فری
4 خرداد 92 0:10
فدات بشم خوشگلم با این عکسها خاطرات سفرو برام زنده کردی واقعا استخر توپ خیلی خیلی خوب بود اصلا دلم نمی خواست بیام بیرون خیلی حال کردم با دخمل نازم کلی خندیدیم
sin sin
4 خرداد 92 9:48
الهی
بوس واسه مرسانا جونی
تبریک روز پدر به بابایی احمد و بابایی مجید گل


مهسا
4 خرداد 92 10:22
مهسا جونم مرسي بابت رمز اي جانم ماشاا.... به مرسانا جونم شيرين زبونم وروجك بامامان فري جون حسابي بازي كردي استخر توپ خوش گذشت فداي تو نازنين بشم من بوووووووووووووووووس
آلاء
4 خرداد 92 10:29
من همیشه یکی از آرزوهام بوده که بپرم تو استخر توپ
چون وقتی این استخرا اومد به من میگفتن شما دیگه بزرگ شدی
پس میت.نم امیدوار باشم یه روز به هوای بچم بپرم تو استخر

خوش به حال مامان فری جون


ان شالله آلا جون یک روز با کوچولوت بپری تو استخر توپ

یادم رفت بگم عاشق تیپ لب دریای مرسانایی شدممایو خوجل کلاه خوجل


نسترن(مامان نیروانا)
4 خرداد 92 13:04
تیپ کنار دریات منو کشته....افرین به مامان فری که دل و به دریا زد .... عکسا مثل همیشه زیبا بودن.
مهلا
4 خرداد 92 13:38
الهی بگردمت من با اون مایوی خوشگلی که تنت کردی خوشگل من
مامان ديانا
5 خرداد 92 7:31
مامان فري كلي خنديدم خيلي باهال بود عكستون... مرساناي عزيز اون بلال خوردنت من و كشته ...


safieh
5 خرداد 92 10:54
salam mahsa joooon
!!!manam havas shomal kardam!! kheili ghashang bud




انسیه
10 خرداد 92 1:18
فدای دخملی بالباس صورتیچه خوشکلم بلال میخورهمرساناکه همش نگاش به پاشه که ماسه ای شده دخترتمیز


خدا نکنه انسیه جون ...آره دخملم خیلی حساس بود
♥مامی ملودی جون ♥
12 خرداد 92 15:31
ای جونم عکس مامان فری و مرسانا توی استخر معرکه بود فدای اون تیپ خوشگلت . تیپ لب ساحلت هم که خوردنی تر از همیشه بودذ عشقه خاله


خوش به حال مرسانا که مامان فری مهربون رو داره وهمیشه ودر هر جا باهاش همراهِ
حکایت
12 خرداد 92 23:08
سلام خوبی برای منم رمز بزار ممنون


حکایت
13 خرداد 92 12:38
چرا این طوری شدی؟


شرمندم رمز نمیتونم بدم
حکایت
13 خرداد 92 13:07
باشه حق داری .دشمنت شرمنده باشه .


.